::..شبِ بــــــــا ر ا نــــــــی..::



The Rain  شب بارانی ست .
  و هوایی سرد و مه آلود.
  کوچه خالی مردمان خاموش
  کسی حرفی نخواهد زد
  تنها؛ سکوت حاکم بود
  نگاه ما همه خیده به شمعی بود
  که همچنان می سوخت
  تا روشنی بخشد؛ شب خاموشی ما را
  ناگه صدای غرش رعدی
  سکوت مبهم ما را بشکست
  و بعد از آن؛
  با دلی افسرده می گوید: شب تلخی ست.
  و من احساس می کردم