آرام بخواب ...



  کوچک نازنینم ...
 آرام بخواب ...
 اینجا دیگر زمین نمی لرزد...
 به تو قول می دهم آرام تر از دیروز برایت
 لالایی بخوانم ...
 کوچک مهربانم ...
 دستان کوچک یخ کرده ات ،
 زیر آوار دیوار شب دیگر آرام آرام است ،
 و قلب من ،
 میان آوار سینه ام تند تند می تپد ...
  آرام که بخوابی ،
 قول می دهم صدای هق هقم آنقدر آرام باشد ،
 تا که سکوت بی صدایت را برهم نزند ،
 دیگر صدای دویدن پاهای کوچکت سکوت کوچه را برهم نمی زند ،
 آرام بخواب ،
 آرام بخواب که دیگر از امشب ،
 تنها قصه گونه های خیسم را برایت می خوانم !

و من به حرمت سکوت تو ...
سکوت می کنم !
نظرات 1 + ارسال نظر
مهسا پنج‌شنبه 11 دی‌ماه سال 1382 ساعت 10:53 ق.ظ http://f14.blogk

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد