::..پر محبّت می رویم..::



  رفتن نیرو می خواهد. حتی آب هم نمی تواند راکد باشد. می پیچد در خود و دانسته یا نا دانسته می رود؛ حتماً رو به جلو. باد و جاذبه زمین و کشش؛ آب را به جلو می رانند. امّا آب نه می داند کجا می رود و نه می داند چرا می رود. شاید یک فرق آب با بشر باشد؛ شاید. رفتن نیرو می خواهد. پر خروشترین هیجانات بشری دانسته یا نادانسته از محبّت آب می خورند. محبت الهی شاید محبتی باشد که هل می دهد بشر را در زندگی. شاید که نه حتماً نیروی رفتن بشر؛ محبت است. زلال می دهد؛ امتحانش پر ضرر نیست. رفتن نیرو می خواهد؛ محبت؛ رابطه های انسانی را حتی اگر جاذبه ها و نیازها تعیین کنند. بدون محبت؛ بدون مهر رفتن موثر در کار نخواهد بود. پیروزی و موفقیت از رفتنی شکل می گیرد که خود مهری پشتوانه داشته باشد. آنها که سال ها؛ کوشش خود را بر اساس یک واژه چهار حرفی بنانهاده اند؛ حتی اگر اثری بر جای نگذارند بعد از خود؛ بی تردید ریشه های